دشت گیتو و نگاه تازه ای به آن (نویسنده: ولی... شمشیربندی)
دشت گیتو و نگاه تازه ای به آن (نویسنده: ولی... شمشیربندی) |
این دشت پهناور، "گیتو" (Gito) نام دارد که گرداگردش را بخشی از کوه های مرکزی ایران فرا گرفته است. واژه ی گیتو از لغت گیتی گرفته شده و به معنای جهان کوچک است. دشت گیتو از طرف شمال به شهرستان اراک،از طرف جنوب به دورود و الیگودرز و ازنا، از طرف مشرق به خمین و محلات و از طرف مغرب به ملایر و بروجرد محدود می شود. پالایشگاه هفتم و کارخانه ی پتروشیمی اراک در گوشه ی شمال غربی دشت گیتو ساخته شده است. این مجتمع عظیم شیمیایی، گذشته از سودمندی های اقتصادی اش، در به هم ریختن اکوسیستم و آلوده ساختن هوای پاک این ناحیه، تاثیر به سزایی دارد و تهدیدی جدی برای ساکنان و محیط زیست آن جا محسوب می شود.دشت گیتو به تشت کنگره داری می ماند که لبه اش را دیواره ای از کوه های ناهمگون ساخته باشد. بعضی از کوه ها بلند و پربرف و استوار، برخی کوتاه و خشک و فرسوده اند.چشم اندازهای این دشت در نیمه ی اول سال چون مخملی سبز در سبز تا چشم کار می کند با فراز و نشیب های موزون و گیاهان گوناگون، دلربا و سرشار از طراوت و پاکیزگی است. پرواز دلنشین پرندگان سبکبالی چون کبوتر چاهی، اردک وحشی، کبک و تیهو، رنگ و جلای دلپذیری به این سرزمین داده و آوای ترسیده ی همین پرندگان وقتی که از هراس ِ باز و قرقی و شاهین در تب و تابند، رمز و رازی به آن بخشیده.سلسله جبال راسوند با قله های پر برف و درخشنده ی خود، سراسر دیواره ی جنوبی دشت گیتو را تشکیل می دهد. سلسله ی راسوند شاخه ای از رشته کوه زاگرس است که ارتفاعات الوند همدان را به کوه های به هم پیوسته ی محلات و دلیجان و در نهایت به جبال کرکس در ایران مرکزی متصل می کند. از برکت بلندای این زنجیره ی بزرگ، دامنه ی شمالی راسوند همواره پوشیده از گل و گیاه و چشمه سارهای جوشان است. برف زمستانی غالباً دامنه ی کوه ها را تا نزدیک قله پوشانیده است. تابش خورشید بر دندانه ها و چین و شکن های تیغه ی کوهسار، چون الماس درخشان و تراش داده شده ای چشم را خیره می کند. در اردیبهشت ماه، باقیمانده ی برف های زمستانی در کنار چمن زارهای سرسبز بهاری، چشم اندازی افسانه ای به طبیعت این ناحیه هدیه می کند.لابه لای دره ها و تختگاه های آفتاب گیر کوه، محل مناسبی برای چرای گله های قوچ و میش وحشی است. گله ها بیشتر در آغازین روزهای بهار از اطراف اشتران کوه به این ناحیه کوچ می کنند. و اواخر پاییز آن هایی که جان سالم به در برده اند دوباره به قشلاق خود باز می گردند.بخش وسیعی از نیمه ی غربی دشت را سابقاً چم گیتو می خواندند که چراگاه بزرگ و پرورشگاه اسب های دولتی بود. (1)ـ شازند، قلب تپنده ی دشت گیتودر شهریور ماه 1317 خورشیدی آخرین پیچ خط آهن سراسری ایران در نزدیکی ایستگاهی پیچیده شد که به نام فوزیه ـ همسر مصری ولی عهد آن روز و محمدرضا شاه سال های بعد ـ نامگذاری شده بود. مرتفع ترین نقطه ی راه آهن ایران جایی بین ایستگاه فوزیه (سمیه امروز) با 1830 متر ارتفاع نسبت به سطح دریا واقع است. این منطقه در جنوب ادریس آباد قرار دارد. ادریس آباد، همان روستایی است که پس از گشایش ایستگاه راه آهن، شازند نام گرفت و کم کم تبدیل به شهر شد. به یمن عبور این راه آهن، پهنه ی گیتو نیز دگرگونی های نیکو پیدا کرد. از جمله کارخانه ی قندی که در استان مازندران و شهرستان شاهی (قائم شهر امروز) دایر بود به علت بازده بسیار کم، از آنجا جمع آوری و به شهر نوبنیاد شازند آورده شد. این کارخانه ی قند که اشکودا نام داشت و دستاورد ِ مهندسان ِ چک بود در آبان ماه سال 1317 خورشیدی شروع به کار کرد و امروز هم فرآورده ی آن یکی از بهترین قندهای ایران است.قلب تپنده ی این دشت شهرستان شازند است که در سایه ی قله ی بلند و برفگیر "شهباز" به ارتفاع 3379 متر آرمیده است. شازند از زمانی که نام تازه یافت، جان تازه هم گرفت. چندان که آهسته آهسته اهمیتش از قصبه ی ِ آستانه بیشتر شد و مرکزیت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را در وسعتی به دست آورد که میان شهر های اراک و بروجرد است. شازند امروز 140000 نفر جمعیت دارد.ـ آستانه زیارت گاه و تفرج گاهآستانه یا کرج ابودلف (Aboudalaf) قصبه ای دیرینه سال است که در جنوب شازند واقع شده. آنجا مدفن سهل ابن علی فرزند بلافصل علی ابن ابیطالب (ع) است که ابتدا به نام آستانه ی سهل ابن علی و به مرور و از دوران صفویه تنها به نام آستانه خوانده شد. علی عماد الدوله دیلمی (سلطنت 338ـ 320 ه.ق) پیش از آن که ستاره ی اقبالش بلندی گیرد از سوی مردآویج در آنجا حکمرانی داشته است. ابن حوقل در جلد دوم الجبال درباره ی آستانه می نویسد: « کرج (آستانه) قبل از اسلام معمور بوده و در دوره ی اسلامی به عهد عیسی بن ادریس که از فرزندان ابودلف عجلی بود گسترش یافت و به کرج ابودلف مشهور شد. او در آنجا قصرها و عمارات وسیع چون ابنیه ی سلاطین بنا کرد. شهر از خشت و گل و طول آن دو فرسخ و دارای دو بازار است که مسجد جامع بزرگ شهر در کنار بازار بزرگ بنا شده و بازار دوم به موازات آن بنا شده است. بین دو بازار محوطه ی وسیعی است که منازل و حمام ها در آن ساخته شده. خراجش سیصد و سه هزار درهم است و مردمش در نهایت رفاه زندگی می کنند». حمدالله مستوفی (درگذشته به سال 750 ه.ق) در کتاب خود نزهت القلوب آورده است: «کرج (آستانه) از اقلیم چهارم است و آن را ابودلف عجلی، به عهد هارون الرشید ساخته است. کوه راسمند بر طرف شمال آن جاست و در پای کوه چشمه ای است سخت بزرگ، آن را چشمه ی کیخسرو می نامند و مرغزاری عریض و طویل دارد، شش فرسخ در سه فرسنگ. آن مرغزار را گیتو خوانند و قلعه ای محکم بود آن را فرزین گویند. مردم آنجا سنی متعصب و حقوق دیوانی آنجا ده تومان و دو هزار دینار است.»همان طور که گفته شد نام کرج کم کم به آستانه تغییر یافت. از عهد صفویه مردمش شیعه شدند و تا امروز بر همین مذهبند.در دوران آل بویه برای رفاه زایران بر مزار سهل ابن علی ساختمان و حجره های معتبری ساخته شده است. بر بقعه ی اصلی گنبدی به ارتفاع 20 متر بنا شده است. دور تا دور بقعه را رواقی هشت ضلعی به قطر 50 متر احاطه کرده که ضمن استحکام بنا، استراحتگاه زائرانی است که از راه های دور و نزدیک می آیند. دیوارهای قطور با سقف بلند آجری و درهای مشبک اُرسی، زوار را چون نگین انگشتری در بر می گیرد.درخت توت کهنسالی که به گواهی پلاک شناسنامه اش، افزون بر هزار سال عمر دارد در صحن امامزاده دیده می شود. ممکن است قبل از بنای حاضر، بقعه ی دیگری بر مزار سهل ابن علی بوده باشد. زیارتگاه های دیگری نیز به نام های طالب ابن علی، جعفر ابن علی، فضل ابن جعفر و طوغان ترک (غلام) در فاصله های کوتاهی در اطراف بقعه قرار گرفته اند که هرکدام مشتاقان و زوار خود را طلب می کنند.شیب دشت گیتو از شرق به غرب است و آن چه باعث آبادانی آن شده است سرچشمه های پرشماری است که از مشرق منطقه شروع می شود و با پیوستن به یکدیگر رودخانه ی پر آب کزاز (Kaz,zaaz) می سازد. رودخانه ی کزاز دشت گیتو را جان می بخشد و روستاهای بسیاری را سیراب می کند. سرچشمه ی اصلی رودخانه، سراب عمارت یا به اصطلاح محلی، دریاچه ی عمارت است که در شرقی ترین بخش دشت واقع شده است.دریاچه ی عمارتدریاچه ی عمارت تقریباً دو هکتار مربع مساحت دارد و چشمه هایی جوشان از جای جای بسترش فوران می کند. سطح آب را گل ها و گیاهان آبزی پوشانده است. در اطراف دریاچه درختان بید و صنوبر بسیار دیده می شود. نیزار انبوهی در کناره ی کم عمق آبگیر روییده است و زیستگاه مناسبی برای اردک هایی است که در اواخر پاییز به این مکان مهاجرت می کنند. کسی به یاد ندارد که در هیچ فصلی از سال، آب دریاچه دستخوش نقصان و کاهشی چشمگیر شده باشد. بخش عمده ی آب از شکاف تخته سنگ عظیمی در کناره تپه ی مشرف بر دریاچه، تنوره کشان بیرون می ریزد. دور تا دور تخته سنگ را سنگ چین کرده اند و جویباری کشیده اند. همان جا مسجدی ساخته اند که آب روان از میانش عبور می کند.دانایان بومی منبع و سرچشمه ی آب را پنج کوه کله قندی می دانند که در افق مشرق محو شده اند. کوه هایی که در یک ردیف قرار گرفته اند و به دلیل شباهت شان به رشته کوه های اطراف همدان، لوند کوچک نام گرفته اند. دره های مشرف به الوند کوچک بسیار با طراوتند و دشت مصفای آن گویی از بهشت فرود آمده است.این منطقه سکنه ی زیادی ندارد ولی مراتع و گیاهان بسیاری در آنجا روییده است. دره ها، گذرگاه گله های بزرگ و گوسفندانی است که ییلاق قشلاق می کنند و از راه لرستان خود را به نواحی گرمسیر جنوب می رسانند. کوه های الوند کوچک به علت وجود منابع غنی زیر زمینی از قدیم حفاری می شده است و از فلزات آن بهره برداری می کرده اند. چاه ها و دالان های متروکه ی بسیاری در آن کوه ها هست که به معادن شدّادی معروف است. (2)در میان دریاچه ی عمارت، گرداب سهمگینی به چشم می خورد. شن ریزه هایی که در همه جای گرداب معلق یا در حرکتند. این شن ریزه ها گرداب را به زمردی کدر همانند کرده اند. عمق آب را کسی اندازه گیری نکرده ولی حکایات غم انگیزی که زنان و مردان سالخورده به یاد دارند از غرور جوانانی حکایت می کند که با شرط بندی تن را به آب زده و طومار زندگی خود را در هم پیچیده اند.می گویند هر مهتاب شب، وقتی قرص تمام ماه، صاف و زلال نور افشانی می کند، یک جفت ماهی بزرگ از آب بیرون می جهند و پس از جست و خیز بسیار دوباره به گرداب فرو می شوند. سالخوردگان حکایت تازه دامادی را بازگو می کنند که در مهتاب شبی برای صید دو ماهی خود را به آب افکند.ساعت ها بود از فرو رفتن داماد در آب گذشته و از او خبری نشده بود. جوانان و بستگان او به تلاش و چاره جویی پرداختند. ولی کاری از دستشان ساخته نبود. تا این که با مشورت بزرگان روستا، نوعروسش را با دستان حنا بسته همراه با دهل و سرنا کنار آب آوردند. مدت ها هلهله کردند. پول سیاه در آب پاشیدند، اسپند بر آتش ریختند و به انتظار نشستند. خبر غوطه ور شدن داماد در گرداب، از نیمه های شب در دهکده های دور و نزدیک پیچیده بود. مردم منتظر و در آرزوی دیدن شعله های آتش با دود سفید بودند و همگی برای زنده بودن داماد دعا می کردند. مرسوم بود هنگامی که روستاییان می خواستند خبر تازه و مهمی را به دور و نزدیک برسانند، آتش بر می افروختند. اگر آتش با شاخه ها و برگ های تر و تازه ی گیاهان افروخته می شد و از آن دود سیاهی بر می خاست، نشانگر خبر بد و مصیبت بار بود. اگر هم آتش را با شاخه های خشک روشن می کردند و از شعله های آتش دود سفید به هم می رسید، حاکی از خبر خوش بود که شادمانی و دست افشانی را نیز به همراه داشت.هنگام طلوع آفتاب که مردم از بام چند خانه ی روستایی آتشی همراه با دود سیاه دیدند امیدشان از دست رفت و برای روان داماد آمرزش خواستند. سرانجام گرداب جنازه ی داماد را در میان فریاد و شیون نزدیکان به کناری پرتاب کرده بود.پیرمردان و پیرزنان این واقعه را با التهاب برای جوانان تعریف می کنند تا شاید مانع نزدیک شدن آن ها به گرداب شوند.* * * * * *پانویس ها:1 ـ چم گیتو از ابتدای منطقه ی شرا تا قدمگاه و اکبر آباد را تشکیل می داده است. این مرغزار در امتداد رودخانه روستاهای کزاز و جسّک و تحت محل را تا نزدیکی پل دوآب در بر می گرفته. برهان قاطع ذیل کلمه ی شرّا می نویسد: «شرا معرّب چرا و از ماده ی چریدن به معنای چراگاه است و در کلمه ی پهلوی نیز چراک آمده است». تاریخ قم تالیف حسن ابن محمد قمی به سال 378 هجری قمری در وجه تسمیه ی آنجا می نویسد: «اسب های کیخسرو را در مراتع آن به چرا می گذاشتند ». تا این اواخر که زمین های هموار دشت نیمه مکانیزه و تبدیل به چغندرکاری نشده بود،چمستان های مزبور نیز باقی و دایر بود. امروزه از آن ها مرغزار مختصر و محدودی در حوالی قدمگاه و اکبر آباد باقی مانده که بیشتر به عنوان خرمن جا استفاده می شود.2 ـ در یکی از دالان های شدادی اتفاقی افتاده که باعث رواج مثلی در میان اهالی شده است.سال ها پیش گله ی گوسفندان حاج عباس تجره ای از این راه به طرف گرمسیر در حرکت بود. یکی از بزهای گله گم شد. چوپان در هنگام جست و جو، دهلیزی را پیدا کرد که به چاه بزرگ و پر آبی می رسید. خواست آب بنوشد کاسه ی چوبینش در چاه افتاد. سگ چوپان که از نهیب و فریاد او دستپاچه شده بود، به دنبال کاسه در چاه غوطه ور شد. چوپان درمانده، برای این که سگ و کاسه را به دست آورد مقداری کاه بر آب ریخت تا مسیر جریان آب را پیدا کند. اما هرچه بیشتر جست، کمتر یافت.پس از یازده روز دختر بچه هایی که با سطل های خود از سراب دریاچه عمارت آب بر می داشتند پرهای کاه و کاسه ای چوبین را دیدند که از شکاف سنگ های داخل مسجد بیرون می آمد. اما بعد از آن هیچ کس سگ چوپان را ندید. امروز هم در آن حوالی اگر بخواهند کسی را نفرین کنند به او می گویند: آنجا بروی که سگ چوپان حاج عباس رفت!* * * * * ** * * * * ** * * * * ** * * * * ** * * * * ** * * * * *دشت گیتو و نگاه تازه ای به آن (بخش دوم)سرچشمه ی رود کزّاز، دریاچه ی عمارت است. آبهايی كه از گوشه و کنار دریاچه ی عمارت بيرون می ريزد، یکصد متر پايين تر در بستری آرام، به پهنای تقريباً هشت قدم و به ارتفاع يک آدم جريان می يابد و رودخانه ی آرامی را تشكيل می دهد. آب در اين قسمت آنقدر زلال است كه ماهی ها و سنگ ريزه های کف رودخانه به خوبی ديده می شود. در انتهای آبگير، سنگ سفيد و تراش داده ای به پهنای تمامی رودخانه و به قطر نيم متر راه را بر آب بسته و آن را به شش شاخه تقسيم كرده است. از قدیم تا کنون تقسيم نامه هایی که به مُهر بزرگان قوم ممهور شده است، مبنای انشعاب آب و استفاده از آب قرار گرفته است. هر نهری به سمتی می رود و هر شاخه ی آن چندين روستا را سيراب مي كند.ـ سراب عباس آباداز ديگر آب هايی كه از دل كوه بيرون می ريزد، سراب عباس آباد است كه نام خود را از روستايی به همين نام گرفته است. اين آب خروشان، سفيد و كف آلود، با شتاب از زير صخره ای عظيم بيرون مي جهد. آب به حدی سرد است كه در تابستان كمتر كسی می تواند داخل آن شود و تا عدد ده را شمارش كند. جريان آب شديد و آنقدر تند است كه شتر را مي غلتاند. سراب عباس آباد درست در زير قله ی شهباز، بلند ترین برفگير راسوند قرار گرفته است. اين آب نيز عادلانه و بر مبنای تقسيم نامه ای كه نياكان روستایيان بر آن مهر نهاده اند چندين شاخه شده، موجب آبادی و رونق بسياری از دهكده های زير دست خود شده است. روستای عباس آباد از دوران صفويه ارمنی نشين شده است. نقل و انتقال اقوام و ملل تابع حكومت ها كه در ادوار مختلف و به ضرورت منافع حكام صورت پذيرفته شامل حال مسيحيان منطقه ی ارمنستان نيز شده و آنها را به اين ناحيه كوچانده است. ساکنان پرتلاش عباس آباد از بركت نهر خروشان و با پشتكار خستگی ناپذير خود بهترين و مرغوب ترين محصولات را به عمل می آورند. باغهای انگور عباس آباد كه سابقاً درآمدی وافر برای ارمنی ها داشته است امروزه نيز زبانزد همگان است.ـ سرچشمه ی بُلاغسرچشمه ی ديگري كه قابل تامل است «بُلاغ» نام دارد. سراب بلاغ حد فاصل شازند و پل دوآب است. اين چشمه از دل صخره ای عظيم و يكپارچه بيرون مي آيد. ديواره صاف و پس رفته ی اطراف چشمه، به اطاقی می ماند که براي نشستن در آن سکویی تعبيه كرده اند. آب صاف و گوارایی بي صدا به اندازه ی ده سنگ از ریشه ی كوه بيرون می آید و گسترده و آرام در بستر شنی رودخانه به پهنای ده قدم جریان پيدا می كند. كبوترهای چاهی از شكاف سنگی بالای چشمه دائم بال می زنند و فارغ از همه چيز در پروازند. چندين ماهی به طول تقريبی سی سانتيمتر در شكاف سنگ ها دم می جنبانند و به سرعت در عمق سياهی و در تاريكی زير صخره ها محو مي شوند. بر سكوي كناره ی آب آثاری از شمع هایی دیده می شود كه براي تبرک روشن كرده اند. نام ديگر اين سراب چشمه ی كيخسرو است. كيخسرو پادشاه كيانی قبل از اينكه در غار شاه زنده (شازند) غايب شود، خود را در آن شست و شو داده است. هزاران سال است، اهالی آب اين چشمه را مقدس مي دانند و از آلودن آن پرهيز مي كنند. درختانی كه در كنار چشمه رویيده است با تكه پارچه هاي رنگارنگی آذين يافته و در نظر اهالی متبرک است. خرمهره های كبود فراوانی نيز برای نظر درمانی به آنها آويخته اند. ماهيهای كوچک و سياه رنگی در كف آب زلال چشمه، دسته جمعی و شتابان حركت مي كنند و چون متبرک اند كمتر كسی راضی مي شود برای خوراک از آنها استفاده كند. در شاهنامه ی فردوسی، درباره ی پايان زندگی كيخسرو چنين آمده است:به ره بر يكی چشمه آمد پديد
|
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 22:25 توسط غلامرضا ساری
|

بااحترام !! به دوستداران کارهای سیاسی (علی الخصوص عزیزان نون به نرخ روز خور، دورو ، متظاهر و... ) بنده متاسفانه علاقه ای به این امور نداشته وندارم وتنها فعالیت موردعلاقه ام کارهای فرهنگی ،ورزشی و اجتماعی است.